عشق

مطلب- عکس- شعر

عشق

مطلب- عکس- شعر

حرف دل

درد مندی عشاق مبتلا سوگند
به زود رنجی دلهای با صفا سوگند
به شوخ طبعی مستان بزم عشق و جنون
که گم کنند در و بام خانه را،سوگند
به بوسه گیری پروانگان ز چهره گل
به شور بختی مرغان بسته پا سوگند
به تنگدستی بخشندگان گوشه نشین
به رو گشادگی بی نیازها سوگند
به اشک دیده شب زنده دار مهجوران
به شعر و ساز و می و بزم آشنا سوگند
به چشم پاکی شبنم به روشنائی روز
به این مظاهر خلقت،جدا جدا سوگند
به نامرادی لب تشنگان وادی عشق
به سازگاری درویش بینوا سوگند
به اشک عاشق مسکین ز ظلم اینهمه قید
به پایداری معشوق با وفا سوگند
به این غروب غم آلود روزگار فراق
به صبح روشن آغاز عشق ما سوگند

روزی...

A small crack appeared On a cocoon.
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.
________________________________________
A man sat for hours and watched
Carefully the struggle of the butterfly
To get out of that small crack  of cacoon.
شخصی نشست و ساعت ها تقلای پروانه برای بیرون آمدن
از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد.
________________________________________
Then the butterfly stopped striving .It seemed that she was exhausted and couidnot  go on trying.

آن گاه تقلای پروانه متوقف شد و به نظر می رسید
که خسته شده،و دیگر نمی تواند به
تلاشش ادامه دهد.
________________________________________
The man decided to help the poor creature.He widened the crack by scissors.The butterfly came out of cocoon easily, but her body was
Tiny and her wings were wrinkled.
آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند
و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد.
پروانه به راحتی از پیله خارج شد،
اما جثه اش ضعیف و بال هایش چروکیده بودند.

________________________________________
The man continued watching the butterfly.He expected to see her wings become her body.But it did not happen!

آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد .
او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود
و از جثه ی او محافظت کند.
اما چنین نشد!

________________________________________
As a matter of fact,the butterfly to crawl on
The ground for the rest of her life,For she could never fly.
در واقع پروانه ناچار شد همه ی عمر را روی زمین بخزد
و هر گز نتوانست با بال هایش پرواز کند.

________________________________________
The kind man did not realize that God had arranged the limitation of cocoon.And also the struggle for butterfly to get out of it,so that a certain fluid could be discharged from her
body to enable her to fly afterward.
آن شخص مهربان نفهمید که
محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز
آن را خدا برای پروانه قرار داده بود،
تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود
و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد.

________________________________________
Sometimes struggling is the only thing we need to do .
گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم.

________________________________________
If God had provided us with n easy life to live without any difficulties,Then we become strong,and could not fly.

اگر خداوند مقرر می کردبدون هیچ مشکلی زندگی کنیم،
فلج می شدیم ،به اندازه ی کافی قوی نمی شدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم.

________________________________________
I asked for strength,and He provided me
with enough difficulties
To become strong.I asked for knowledge and He provided me
من نیرو خواستم و خداوند مشکلاتی سر راهم قرار داد، تا قوی شوم.
من دانش خواستم و خداوند مسایلی برای حل کردن به من داد.
 
________________________________________
I asked for prosperity and promotion,and He provided me with ability
to think and hands to work.I asked for bravery ,nd He provided
Me with abstacles to overcome.
من سعادت و ترقی خواستم و خداوند به من
قدرت تفکر و زور بازو داد تا کار کنم.
من شهامت خواستم و خداوند موانعی سر راهم قرار داد،
تا آنها را از میان بردارم.

________________________________________
I asked for motivation,and He showed me eople who needed help.I asked for love and He provided me with opportunity
To give love to others.

من انگیزه خواستم و خداوند کسانی را به من نشان داد که نیازمند کمک بودند.
من محبت خواستم و خداوند به من فرصت داد تا  به دیگران محبت کنم.
________________________________________
I did not get what I wanted�..But
I was provided with what I needed.

�من به آنچه خواستم نرسیدم...
اما آنچه به آن نیاز داشتم ،به من داده شد.�
________________________________________
Donot worry,fight
With difficulties and be sure
That  you can prevail over them.
نترس با مشکلات مبارزه کن
و بدان که می توانی بر آنها غلبه کنی.

حرف زیبا

یکی از آرزوهام دیر کرده بود فوری با خدا تماس گرفتم، گفت: تو یکی از چهارراهای اسمون پشت چراغ قرمز گیر کرده اگه عجله داری بیا دنبالش ، حالا دارم میرم سراغش....

زندگی همیشه بهار نیست. گاهی ابر خندان بر آن سایبان مرگ می افکند و بهترین یاران را از هم جدا میکند. عزیزان زندگی مانند شعریست که زود بر لب بام میرسد و پایان می گیرد. سعی کنید از این زندگی که آدمیان را به بازی گرفته نهایت استفاده را ببرید.
 

کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم،ای کاش کودک بودم تا دراوج ناراحتی ودرد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم.