آخه فردامیخوام ورق بازی کنم
تک دلم نیست
مسج اورژانسى:همین آلان که دارى مسج مى خونى،خودت روماچ کن، دلتنگت شدم!
پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیستحرم و دیر یکی صبحه و پیمانه یکیستاین همه جنگ و جدل حاصل کوته نظریستگر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست
من ساده ویکرنگم
من عاشق دلتنگم
صدبار بزن قطع کن
من عاشق تک زنگم
تودنیا طالب سه چیزباش یه گل برای یه روز یه ستاره برای یه شب یه دوست خوب برای
تودنیا طالب سه چیزباش یه گل برای یه روز یه ستاره برای یه شب یه دوست خوب برای
من ساده ویکرنگم
من عاشق دلتنگم
صدبار بزن قطع کن
من عاشق تک زنگم
ازم پرسیدمنوبیشتردوست داری یازندگیتو؟گفتم زندگیمو!نپرسیدچرا؟بغض کرد،گریه کرد …..رفت!اماهیچ وقت نفهمیدکه همه زندگیم خودش بود.!
افسوس که عشق جاودانه نیست.عشق گل سرخیست که طاقت طوفان را ندارد. عشق یک خاطره سبز است که از آمدن پاییز میترسد
باران رابه خاطررطوبتش گل رابخاطرلطافتش وتورابه خاطرمحبتت دوست میدارم
روی آن شیشه تبدار تورا”ها”کردم،اسم زیبای تورابانفسم جاکردم،شیشه بدجوردلش ابری وبارانی شد،شیشه رایک شبه تبدیل به دریاکردم، باسرانگشت کشیدم به دلش عکس تورا،عکس زیبای توراسیرتماشا کردم
این است که ندانی باید صبر کنی یا فراموشهر چی گفتم نشنیدی
از شرم ساری میان گریه هایش گفت آریاین همه حرف خوب داریم حرف گلایه می زنی
میل صحرا گر کنی ٬ من سینه را صحرا کنم
ماهی به آب گفت : تو نمیتونی اشکای منو ببینی , چون من توی آبم.. آب جواب داد اما من میتونم اشکای تو رو احساس کنم چون تو توی قلب منی…
هیچگاه نگذار در کوهپایه های عشق کسی دستت را بگیرد که احساس میکنی در ارتفاعات آنرا رها خواهد کرد.
من کدوم عهد رو شکستم
که تو اس ام اس نمی دی ؟!
اگه منو دوست نداری اینو راحت بهم بگو
چرا با حرفات و نگات بهم کنایه می زنی
نا امیدم گر کنی میمیرم اما باز هم
در همان حالت که میمیرم دعایت می کنم
سلام. این چه اخلاق بدیه که تو داری؟ چرا هر چی از آدم می گیری دیگه پس نمی دی؟
نمی گی من دلمو لازم دارم؟
اولا مهربون ترن اونا که همسفرند . اشک منم که جاریه نگه دار یادگاریه
بدون اغراق بهترین وبلاگ در زمینه پیام کوتاه رو شما داری. ممنون
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی شاه بیت غزل زندگیم
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.