عشق

مطلب- عکس- شعر

عشق

مطلب- عکس- شعر

چگونه به عشق برسیم

اغلب افراد مجرد میل دارنـد بـدانـنـد کـه چـگونـه و کجا بایدعشق حقیقی را بیابند. در ایـن مـقـاله به 8 نکته کاربرد ی و بسیار سودمند برای دستیابی به یـک عـشـق حــقیقی اشاره گردیده است:


1- باور داشته باشید که شما هم می تـوانـید به یکرابطه دراز مدت، رمانتیک و شگفت انگیز دست یابید اغلب افـراد مـجرد در آرزوی داشـتـن یــک رابطه فوق العاده می بـاشد. امـا تـعـداد معدودی از آنان محقق شدن چنین رابـطـه ای را بـاور دارنـــد. برای مجردها حتی ملاقات با یک فـــرد جذاب، سـازگار و دلخـواه یـک امـر نـاممـکن قـلـمــداد میــگردد. این بسیار حائز اهمیت است که شما به این امرایـمان داشـتـه بـاشـیـد کـه: آشــنایی با یک فرد مناسب وتشـکیل یک رابطه دراز مدت و حتی مادام العمر برای شما نیز امکان پذیر است. به خاطر داشته باشید که باور و ایمان نیمی از پیروزی در هر کاری میباشد.


2-فرد مناسب حال خود را تعریف کنید بهترین شیوه برای انجام این کار آن است که بهترین دوستان خود را در نظر گرفته و ویژگیها و صفاتی که از نظر شما بسیار قابل ستایش میباشند را در آنها شناسایی کنید. شریک زندگی آینده شما میباید از همان ویژگیها و صفات اخلاقی برخوردار باشد. اگر از نظر شما ویژگیهایی نظیر بالندگی معنوی، حس شوخ طبعی، مهربانی و یا تحصیلات عالیه تحسین برانگیز میباشند، شریک آینده شما نیز باید از آن خصوصیات برخوردار باشد. و چنانچه شما اعتقادی به وجود چنین فردی ندارید بهتر است به مرحله نخست بازگردید.


3- بیاموزید چگونه افراد ناشایست و نامناسب حال خود را شناسایی کنیداین نباید کار دشواری برای شما باشد. فردی که صفات و ویژگیهای دلخواه و ارزشمند شما را بروز نمیدهد به عنوان یک شریک تازه نامناسب میباشد. همچنین فردی که تنها در حضور شما رفتارهای خوشایند و خوب از خود به نمایش میگذارد و نه شخص دیگری، باز برای شما نامناسب میباشد. علاوه بر آن افرادی که در پیشبرد رابطه شتابزده عمل میکنند نیز شایسته برقراری رابطه نیستند. اینگونه افراد معمولا سبب دلشکستگی شما میگردند.


4- با افراد نامناسب حال خود رابطه برقرار نکنید چنانچه با فردی که فاقد خصوصیات دلخواه شما میباشد وارد رابطه گردید، تنها ناکامی و اندوه را متوجه خود ساخته اید. زیرا چندی از رابطه شما نخواهد گذشت که شروع به تغییر وی مطابق همان ویژگیهای دلخواه خود خواهید کرد. اما شریک شما بطور طبیعی در مقابل این تغییر از خود مقاومت نشان خواهد داد. عدم توانایی وی در برقراری ارتباط و یا گوش دادن به صحبتهای شما و یا برآورده سازی نیازهایتان موجب میگردد که آنها را به اشتباه نشانه عدم علاقمندی به خودتان تلقی کنید. اما تنها واقعیت آن است که شما فردی را برگزیده اید که متناسب و برازنده تان نیست.

5- خود را در محیطهایی قرار دهید که فرد مورد نظر شما در آنجا به فعالیت میپردازد به فرض اگر در آرزوی برقراری رابطه با یک ورزشکار میباشید، قطعا وی را در سینما نمیتوانید بیابید و یا چنانچه در جستجوی یک موسیقی دان هستید باید وی را در محافل موسیقی بیابید. بنابراین برای یافتن عشق دلخواه خود میباید از خانه خارج گردید.


6- بر ترس خود از آنکه طرد گردید و یا مجددا تنها بمانید غلبه کنید.تمام روابط در مقطعی از زمان پایان خواهند یافت. برخی با جداییها، برخی با طلاق و برخی نیز با مرگ. هیچ ضمانتی در زندگی وجود ندارد و عشق نیز از این مسئله مستثنا نمیباشد. هر زمان که شما عاشق فردی میگردید ناخواسته خود را در معرض طرد شدگی و ناکامی قرار میدهید. آخرین باری که در عشق شکست خورده اید را بخاطر می آورید؟ همانگونه که مشاهده میکنید شما دست نخورده باقی مانده و جان سالم بدر برده اید. پس آنقدر ها هم طرد شدن وحشتناک نیست.


7- از وابستگی خودداری کرده و سعی کنید آزاد زندگی کنید.به زندگی عادی خود مشغول باشید و تنها اندکی در پی مجذوب ساختن فرد دلخواه خود. افراد مجردی که تمام توجه و انرژی خود را معطوف مجذوب ساختن شریک زندگی دلخواه خود میگردانند، خود را از داشتن یک شریک مناسب و خوب محروم میسازند ( با بی اعتنایی به موردهای مناسب بالقوه). و همچنین افراد مجردی که از نداشتن یک رابطه و شریک خوب پیوسته محزون و دلسرد میباشند، در عوض آنکه وقت خود را هدر خیالپردازیهای آرزوهای خود کنند، بهتر است ابتکار عمل را بدست گرفته و برای خودشان زندگی و موقعیتهای شگفت انگیزی خلق کنند.


8- ریسک کنید اما زیرکانه و آگاهانهاز منزل خارج گردید، با افراد جدید ملاقات کرده و باب صحبت را بگشایید و قرار ملاقات بگذارید. شانس و اقبال خود را با این اعمال افزایش دهید. ممکن است طرد شوید اما مطمئن باشید ارزش آن را خواهد داشت. یافتن یک عشق حقیقی امری دشوار و زمانبر است هیچگاه تا زمان دستیابی به آرزوهایتان از پای ننشینید.  

دلدادگی

صدایت کردم

جواب دادی، اما با صدای پر خش

صدای گرفته، صدای بغض آلود

گفتم:

خیلی خوبی، اما باورنکردی

باز به گریه رفتم، قلبم کم کم می ایستاد

به تو می اندیشیدم، آنوقت تو همه خوبی ها بودی

همه چیز":

دشت، کوه، ستاره، دنیا، همه چیز بودی

هیچ چیزی بدون تو زیبایی نداشت

با خودم میخواندم، هر جملهء شعرم اسم تو بود

ولی؛ تو نبودی، در همه جا میدید مت، اما

هیچ جایی نبودی، به من میگفتی : ما همسفریم

دستهایم را می فشردی، در اعماق خوشی ها می رفتم

آنگاه که دستم را رها میکردی، من هیچ بودم، یک برگ پوسیده

در ختها را میدیدم سبز بود خوش بود می رقصید، می خواستم برقصم اما نمیتونستم

قلبم شکسته بود، رگهایم خشکیده شده بود

باز ترا می جستم، اما تو با مهتاب ها بودی، به من لبخند می زدی، شاید به تمسخر

با هر لبخندت، هزار بار زنده میشدم

باز صدایت کردم، تو با صدای گرفته از میان مهتاب جواب دادی

من اینجا خوشم، در میان ستاره ها، در دنیای مهتاب، دیگه بر نمیگردم

ما همدیگر را نمیشناسیم، گفتم، میشناسیم، ما همدیگر را میشناسیم

تو سحر منی!!!  نرو......نرو

مگه یادت نیست ما باهم بازی میکردیم، از عشق می گفتیم،! بس است...

دیگه آزارم نده بیا درآغوشم، بیا دستانم را دوباره  لمس کن

بیا باز آن صدای نازت را بکش، و صدایم کن

می گریستم اما تو میخندیدی

بیدار شدم

 دیدم؛ نه سحری ونه ماهی ونه حرفیست  !!!!!!!

...

سکوتی دلتنگ و سیاهی شب

غمی تلخ در دل شکسته ام

تنها ، و تنهای تنها

نگاهی خیره به کنج اتاق تاریک

فکر ، خسته از هیاهوی روز

روزی شلوغ و سراسیمه

سرگشته درمیان آدمیان

تنها در میان هزاران آدم

آیا همه ی اینان هم تنهایند؟

نمیدانم ، شاید تنهایی به تو وفادارست

نفسی سنگین ، بازدمی با اکراه

خسته ام ، خسته ی خسته

سر بر بالین و ساعد بر پیشانی

استیلای سیاهی بر چشم

ذهن رها از محدودیتهای بشری

سفری به دوردستهای خیال

بی نیاز به وسایل پرواز

شاید در آنجا همدمی باشد

یا شنونده ای با تبسمی از سرمهر

با مهارتی والا بندی میبندم

از کنج ذهنم به آنسوی خیال

می خواهم به آنسو بروم....

وای! می طلبنم در آنسوی بند

گویی بزمی ست در آنسو

ومن؟

ومن بازمانده ی این بزمم

می روم با احتیاط و مشتاق

اشکی از سرشوق و قلبی بی تاب

 

آیا کسی در آنسو مرا بازخواهد شناخت؟

 

هیجانی ست وصف ناشدنی

هلهله ای ست پابرجا

منم و بندی و چوب دستی

فشاری سنگین بر پلکهایم

نه ، می خواهم ادامه دهم

می طلبنم در آنسو

امیدوار به رسیدن به پایان بند

صدای هلهله در اوج است

گامها یکی پس از دیگری

من نزدیکتر و نزدیکتر

هلهله دورتر و دورتر

و من در پایان بند

کجاست؟

آن صدا ها؟ هلهله ها ؟

ومن !!!

تنهای تنها