عشق

مطلب- عکس- شعر

عشق

مطلب- عکس- شعر

عشق یعنی چی؟؟؟

حالا فکر کردی عشق یعنی چی؟ عشق یعنی اینکه یکی بهت بگه از رنگ لباست خوشش میاد و تو هم از اون به بعد همیشه همون رنگو بپوشی ! تا حالا دلتنگ کسی شدی؟ اصلا میدونید دلتنگی چیه ؟ اونهم از بدترین نوعش؟ بزرگترین دلتنگی اینه که بدونی اون کسی که دوسش داری هیچ وقت مال تو نمیشه . اینکه بدونی یه روزی از کسی که دوسش داری باید جداشی حالا چه بخوای چه نخوای . تا حالا فکر کردی خوشبختی یعنی چی ؟ خوشبختی یعنی اینکه یکی یه گوشه دنیا باشه که دوست داشته باشه یکی باشه که پناه خستگی هات باشه یکی باشه که نگاهش وجودتو گرم کنه تا حالا فکر کردی آرامش یعنی چه؟ آرامش یعنی اینکه همیشه ته دلت مطمئن باشی که توی سینهء کسی که دوسش داری یه خونه گرم داری تا حالا فکر کردی زندگی یعنی چی؟ زندگی یعنی اینکه همه عمرت تلاش کنی و جون بکنی برای بدست آوردن اونچیزی که بهش ایمان داری زندگی یعنی اینکه خودتو دوست داشته باشی برای اینکه توی دلت عشق اون هست تا حالا فکر کردی هدف یعنی چی ؟ هدف یعنی صبح که از خواب پا میشی بدونی اون روز باید چیکار کنی ؛ بدونی اون روز باید از کدوم مسیر رد شی تا یه تلفن کارتی داشته باشه! تا حالا فکر کردی انگیزه چیه؟ انگیزه اونه که وقتی میخوای بری سر قرار صد بار بری جلوی آینه و لباستو چک کنی !!! تا حالا فکر کردی که قسمت یعنی چی؟ قسمت یعنی اینکه بشینی دست روی دست بزاری و هر طرف باد اومد تو هم بری قسمت یعنی اینکه همه تنبلی ها و بی عرضگی ها رو بندازی گردن روزگار یعنی بشینی مثل بدبختها به از دست دادن محبوبت راضی بشی به سرنوشت چی ؟ به اون فکر کردی؟ سرنوشت دیگه اونی نیست که از سرت نوشته سرنوشت یعنی اینکه یه روز جلوی چشات رفیقت و تنها رفیقت تنهات بزاره و بگه « این بازی روزگاره ... » حالا به خودت فکر کن ! خودتو تا حالا معنی کردی ؟ و انسان یعنی همیشه انتظار ... انتظار ... انتظار .... تقدیم به اونایی که یک بار دوست داشتنو تجربه کردن زندگی همانند دریاچه ایست که گاهی خشک و گاهی در تلاطم است.

چرا؟؟؟؟؟؟

چرا دنیا پره از حادثه های وارونه
 
عاشق کسی می شی که عاشقی نمی دونه
 
من به دنبال تو و تو دنبال کس دیگه
هچکدوم از ما دو تا به اون یکی راست نمی گه من واسه ی چشمای نازنین تو یک دیوونم
 
من دوست دارم ولی علتشو نمی دونم
حالا که می خوای بری بذار نگاهت بکنم چون یه بار دیگه می خوام این دل و سکت بکنم یه چیزی فقط بذار واسه روز تولدت
 
هدیه م رو بیارم و بازم بدم دست خودت آدما فکر می کنن شاعرا خیلی غم دارن کاش فقط این بود اونا خیلی کسا رو کم دارن عاشق کسی می شن که عاشقاش فراوونه بین انتخاب عشقش عمریه که حیرونه اونی رو که دوست داری چرا تو رو دوست نداره
 
شایدم دوست داره ولی به روش نمی یاره
 
ولی نه اینا مال نداشتن لیاقته اگه حرفم می زنه با تو فقط یه عادته
 
نکنه جمله هاش و پای محبت بذاری
بهتره حرفاش رو به حساب عادت بذاری
از خودش نمی شنوی اگه یه روز بخواد بره وقتی می پرسی ازش می گه آره مسافره ولی تو شب می شینی که باز اون رو دعا کنی
یا واسه سلامت اون نذرها تو ادا کنی
 
چه قدر بین دلا وحرفای ما فاصله س چشماتون می خنده اما دلامون بی حوصله س
دوست داشتن هم یه جوری پنهون می کنیم
 
نمی دونیم که داریم یه قلب رو ویرون می کنیم کاش بیایم آبروی مجنون و انقدر نبریم دیگه منت نذاریم وقتی که نازی می خریم عاشقی یعنی تحمل نه شکایت نه گله
 
اگه حتی بینمون باشه یه دنیا فاصله مهم اینه که چقدر دوسش داری فقط همین اگه لازم باشه آبرو رو بنداز رو زمین برگا زرده روزای اول فصل پاییزه
بذار اون بشکنه و دلت رو برگها نریزه  

تقدیم به کسی که دوستش دارم