عشق

مطلب- عکس- شعر

عشق

مطلب- عکس- شعر

بیا باهم باشیم

    بیا با هم یکی باشیم ، نه من بی تو باشم و نه تو تنها باشی!

بیا تا عاشق هم باشیم ، تو با عشق من زندگی کن و من با عشق تو نفس میکشم

بیا برای همیشه با هم بمانیم ، با خیال تو زندگی نمیکنم ، همیشه با عشق تو عاشقترینم !

بیا با هم همصدا شویم و ترانه عشق را بخوانیم ، من برای تو میخوانم و تو برای عشقمان بخوان !

    بیا با هم یکی باشیم ، نه من بی تو باشم و نه تو تنها باشی!

بیا تا عاشق هم باشیم ، تو با عشق من زندگی کن و من با عشق تو نفس میکشم

بیا برای همیشه با هم بمانیم ، با خیال تو زندگی نمیکنم ، همیشه با عشق تو عاشقترینم !

بیا با هم همصدا شویم و ترانه عشق را بخوانیم ، من برای تو میخوانم و تو برای عشقمان بخوان !

بیا تا گلهای باغ زندگی را دسته دسته بچینیم و بهم هدیه دهیم!

بیا تا سرزمین عشق را با حضورمان گلباران کنیم ، شهر عشق را ستاره باران کنیم،

تو از من بگو ، تا من نیز از مهربانی های تو بگویم !

بیا با هم یکدل باشیم ، و یک نفس به عشق هم نفس بکشیم!

عشق ما پاک است ، مظهر این پاکی تویی عزیزم، عشق ما مقدس ،  

قبله گاه من تویی عزیزم!

بیا با هم باشیم ، با هم بمانیم و یکرنگ باشیم!

عشق من تویی، عشق تو منم ، عشق ما خداست ،  

پس به خدا خیلی دوستت دارم!

بیا با هم وفادار باشیم ، نه من بی وفا باشم و نه تو پر از گناه باشی!

عشق ما همیشگیست ، تویی سرچشمه این جاودانگی !

ای مهربانم برای من باش ، با من یکی باش و دوستم داشته باش  

زیرا که من به تو و وجود پر مهرت نیاز دارم !

اشتباه کردم قلبم را به تو دادم ، دل بستم به تو و عهد عشق را با تو بستم!

اشتباه کردم آن روز که به تو گفتم به قلب من خوش آمدی!

اشتباه کردم اسیرت شدم ، دلتنگت شدم و به انتظار تو نشستم !

بگذار چند روزی بگذرد و بعد قلبم را زیر پاهایت له کن، مرا از یاد ببر و فراموش کن!

چه زود رفتی و دل به غریبه ای دیگر سپردی!

چه زمانه بی وفایی شده ، قلب من چه ساده و تنها شده !

اشتباه کردم که برایت از عشق گفتم ، چه با شور و شوق گوش میکردی

حرفهایم را و میگفتی حرفهایم شیرین است ، صدایم دلنشین است!

چه با اراده فریاد زدی که دوستم داری ، پس کجاست آن قلب مهربانت؟

اشتباه کردم رویای شیرین عشق را در خیالم با تو دیدم ، و عکس تو را  

در کنار عکس خودم نقاشی کردم !

اشتباه کردم برایت نامه عاشقانه نوشتم ، تو هنوز نخوانده ، آن را پاره پاره کردی!

پس کجاست آنهمه قول و قرار؟ 

آری گناه من عاشق شدن بود و اشتباه من با تو ماندن

گناه خویش را میپذیرم و با خود عهد بسته ام که دیگر اشتباه نکنم!

پشیمانم ، پشیمان از اینکه چرا حرفهای دروغین تو را باور کردم ،  

لبخند زدم و با تنهایی خداحافظی کردم !

حالا تو به من لبخندی تلخ زدی و دستهای بی وفایت را از دور تکان داد و گفتی  

خداحافظ برای همیشه !

میدانستم این عشق سرانجامی ندارد، میدانستم تو نیز مثل همه بی وفایی!

پس خداحافظ برای همیشه!

نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:09 ب.ظ http://joksara.blogsky.com

خوشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم اومد
به منم یه ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر بزن
منتظرت هستم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد