عشق

مطلب- عکس- شعر

عشق

مطلب- عکس- شعر

گفتی

گفتم : تو ش‍‍‍‍ـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟

گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟

گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟

گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی :تو آزادی مگـر؟

گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم و سعید و سروش شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:45 ق.ظ http://saghf.blogsky.com

سلام نازنین مهربانم!

اول از همه اجازه بگویم که تو را به اندازه ی تمام ساعتهایی که مثل یک کور مادرزاد به عکست خیره می شوم دوست دارم ! به من خرده نگیر که چرا اینگونه نوشته ام ! عزیزم دیروز برایت یک سی دی عاشقانه خریدم ولی طرف من را هالو گیر آورده بود و فکر کرد متوجه نمی شوم که وسط سی دی سوراخ است !‌ من مجبور شد آن را پس بدهم ! اگر از حال من بخواهی به تو این نوید را می دهم که همانگونه که گفته اند سربازی دارد حسابی من را آدم می کند و ای کاش راهی برای آدم کردن شما دختر ها هم وجود داشت ! به تو برنخورد ! من خوب می دانم که تو مثل یک تصادف خیلی وحشتناکی که خیلی کشته و مرده داری ! خوب می دانم که تو با آن قد چون سرو چشمان چون آقتاب و صدای همتای پرندگانت هیچ چیزت به آدمیزاد نرفته است !! راستی در نامه ات نوشته بودی عشق را از من گدایی می کنی ! بگذار خیالت را راحت کنم هیچ آدم سالمی چیز با ارزشش را به گدا نمی دهد!! در ضمن نوشته بودی اصلا طاقت دیدن دوریم رو نداری!‌الهی فدایت شوم !‌لطفا دستت رو مشت کن ! مشت کردی؟؟ حالا محکم بزن تی چشمت !‌آه خب !حالا تو هم کور شدی و دیگه دوریمو نمی بینی!! راستی نمی دانی چقدر دلم می خواد سرتو بذاری رو شونه هام خوابت بگیره نمی دونی چه حالی داره وقتی من جاخالی می دم و تو زمین می خوری و حالت گرفته می شه !! دیروز روحانی پادگانمون می گفت هر کسی به آدمهای خوشرو و خوش معرفت و باحال عشق بورزه جاش تو بهشته پس خوش به حالت که مفتی مفتی داری می ری بهشت ! عزیزم نوشتی از دوری من به آخر خط رسیدی ! خب این که گفتن نداشت ! هر وقت رسیدی به ته خط از اتوبوس پیاده شو! عزیز دلم بگذار حرف دلم را ساده فریاد بزنم: ( ( عزیزم در قلب منی هرگز!! )) و در نهایت دلم حسابی برایت تنگ شده سعی کن لاغر شوی تا کمتر جا بگیری!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد